جدول جو
جدول جو

معنی چهارپاره زن - جستجوی لغت در جدول جو

چهارپاره زن
آنکه چهارپاره زند:
سار از تو مشعبد چمن گشت
هندوی چهارپاره زن گشت.
خاقانی.
تعبیر چهارپاره زن را در اشعار میرزا حبیب اصفهانی درذیل کتاب دستور سخن وی دیده ام و در آنجا معنی بشکن زدن مفهوم میشود. و آن صدائی است که مطربان به انگشت برآورند. (یادداشت مؤلف). رجوع به چارپاره زن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خوا / خا)
کسی که چارپاره زند و چارپاره زدن داند.
نوازندۀ ساز مخصوص که چارپاره نام دارد:
لاجرم شاید اربه رستۀ بید
زنگی چارپاره زن شد سار.
خاقانی.
سار به شاخسار بر، زنگی چارپاره زن
خنده زنان چو زنگیان، ابر ز روی اغبری.
خاقانی
لغت نامه دهخدا